چیزی در من گره خورده است و حالا دارد ته نشین می شود، نشست چیزی را در خودم احساس می کنم.
یک جایی گیر افتاده ام، یک جایی مانده ام، بوی این ماندگی اذیتم می کند، کاش بتوانم بروم.
کاش این سکوت شکسته شود و لحنی بگیرد.
کاش ساراها بیشتر شوند، بیشتر دیده شوند و بیشتر حرف بزنند.
کاش ,داستان ,جایی ,ام، ,های ,چیزی ,در خودم ,افتاده ام، ,ام، یک ,گیر افتاده ,جایی گیر
درباره این سایت