انشا طبیعت تصویر نویسی پایه هشتم – صفحه ۲۳
جواب تصویر نویسی پایه هشتم صفحه ۲۳ - انشا اول :
آسمان صاف و هوا پاک است . خانه های خشتی در دامنه کوه آرمیده اند . سقف های شیب دار خانه ها حکایت از بارش فراوان می کنند . فصل پاییز با هوای سوک برگ های زرد درختان را بر زمین فرو می ریزد . درب خانه ها در این روستا قفل ندارد و دیوار خانه ها بسیار کوتاه است .  همه مردم روستا مانند اعضای یک خانواده با همدیگر مهربان و صمیمی هستند . 
بوی دود به همراه بوی نان تازه خانگی به آسمان می رود . فصل زمستان است و نم نم برف شاخه های درختان را لباس سفید پوشانده است . سقف های صاف خانه ها از هوای آفتابی در طول سال خبر می دهد . مردم برای خانه های خود درب های محکم کار گذاشته اند و دیوارهای بلند بنا کرده اند . 
جواب تصویر نویسی پایه هشتم صفحه ۲۳ - انشا دوم :
در روستا ها همیشه نشاط و دلگرمی و مردم داری در میان مردم موج می زند و مردمان اهل روستا ها بسیار مردمی مهمان نواز و نوع دوست هستند .
خانه های روستایی با خشت و گل ساخته شده اند اما با ته دل چون عمر آن خانه ها گاهی به هزار سال می کشد و شاید شما هم در مسیرتان خانه های گلی را دیده باشید که شاید نصف از آن سالم مانده باشد .
در خانه های روستایی تنور های وجود دارد که در زمین حفر شده اند و گاهی عمق آن تنور ها به دو متر می رسد و مادربزرگ ها و مادر هایمان شاید در قدیم با آن کار کرده باشند و آن تنور با چوب هایی که در درون آن ریخته شده خود را گرم می کند و چه چیزی بهتر از بوی خوش نانی که در درون تنور در حال پختن است و تمام روستا پر از بوی خوش آن نان ها می شود. 
خانه های ساخته شده با گل در روستا هایی که هوای خیلی گرم دارد سقف آن خانه ها عمدتا گنبدی شکل است چون گنبدی شکل بودن سقف آن خانه ها باعث می شود نور خورشید به صورت مستقیم به سقف آن خانه ها نتابد و در نتیجه هوای اتاق هایشان در فصل تابستان بسیار گرم نباشد.
ما از این ابداعات ایرانی ها از قرن ها پیش که در همه جا و در ساخت خانه های خود استفاده می کردیم باید به باور ها و توانایی هایی خویش ایمان داشته باشیم و بدانیم که ما هم چیز های زیادی را می توانیم اختراع کنیم و مشکلات زیادی را برطرف سازیم.
جواب تصویر نویسی پایه هشتم صفحه ۲۳ - انشا سوم :
آسمان آبی است . خالی از هر کلمه ای که از زیبایی آن بکاهد . دسته ای از پرندگان در آسمان پرواز می کنند و با هم سخن می گویند . دریاچه ای بزرگ و زیبا که اطراف آن را بوته های گل فرا گرفته است . بوته هایی با گل های رنگارنگ .
درسمت راست دریاچه ، آسیاب بزرگی دیده می شود . در کنار آسیاب خانه ای دوطبقه با سقف شیروانی است که نمای بیرونی آن از سنگ است . پنجره های خانه باز است و پرنده ای بر لبه ی یکی از پنجره ها نشسته و آواز می خواند . درختان بلندی دور تا دور خانه را احاطه کرده اند و زیبایی آن را به چشم می کشند . رو به روی خانه ، درون دریاچه ، قایقی کوچک و چوبی قرار دارد که سایه ی آن در دریاچه دیده می شود .
فصل بهار است ، آسمان زیباست و به طبیعت جلوه خاصی می بخشد . به هر کدام از این زیبایی ها که می اندیشی تنها به یک نتیجه می رسی ؛ خداوند بزرگ و بلند مرتبه که خالق آنهاست ، خالقی زیبا دوست و زیبا آفرین .
طبیعت حقیقتی است که در ظاهر حیات دارد . بسیار منظم و قانونمند است و شکل هایی که در آن یافت می شود نهایت درجه کمال هستند .
آسمان آبی و بسیار پهناور است و زیبایی شگفت آوری دارد . چرا که آفریدگار آن شگفت آور است . او آسمان را آفرید تا بشر در آن تفکر کند ، از زیبایی آن حیرت کند و از تغییرات آن لذت ببرد .
گل ها و گیاهان و سبزه زارها را آفرید ، تا بشر فرصت زندگی در کنار آنها را داشته باشد . زیبایی وصف ناپذیری به آنها داد تا انسان ها از آنها الگو بگیرند و بتوانند مانند آنها زیبا زندگی کنند .
دریاچه ها را بر روی فرش زمین پهن کرد ، تا مردم از آرامش یاد کنند و زندگی شان را آرام کند . دریاچه را مکانی برای زندگی آبزیان قرار داد و از آنها خواست که مانند دریاچه مهربان باشند و با یکدیگر خوب تا کنند .
خداوند طبیعت را به انسان ها بخشید و به آنها گفت که در آن تفکر کنند تا بلکه او را بهتر بشناسند . پروردگار هستی ، آسمان ، دریاچه ، گیاهان ، موجودات و … را آفرید و با هر یک پیامی را به ما رساند تا آن پیام ها را به کار بگیریم و بهترین زندگی را داشته باشیم .
جواب تصویر نویسی پایه هشتم صفحه ۲۳ - انشاچهارم :
صبح روز جمعه از خواب بر خواستم و پنجره اتاقم را طبق عادت باز کردم اما در آن لحظه باد سرد وسوکی به صورتم خورد و متوجه شدم که فصل زمستان شروع شده است. 
از پنجره به بیرون نگاه کردم و زن‌ ها و مرد هایی را دیدم که با لباس گرم و لوازم کوه نوردی در آن هوای سرد با هم دیگر و با خانواده یا با دوستان خود در حال کوه نوردی هستند و به نظر می رسید که هنگامی که من خواب بوده ام آن ها در حال بالا رفتن بوده اند و بعضی از آن ها نیز در حال صبحانه خوردن بودند که دل من با دیدن آن صحنه من را خبر دار کرد که صبحانه خود را فراموش کرده ام و من پنجره اتاق را بستم و بیرون از اتاق رفتم.
در اتاق اصلی به دنبال مادرم می گشتم که او را پیدا نکردم و به حیاط خانه رفتم و در گوشه ی حیاط که انبار دور پوشیده ای ساخته شده بود که سقف هم داشت  مادرم را بزرگم تماشا کردم که در حال پختن نان با تنور خانگی هستند؛ سریع به داخل خانه رفتم و غذا ها را برای صبحانه به حیاط بردم و آنجا فقط با تنور گرم نگه داشته شده بود مشغول به خوردن صبحانه شدم و آن لحظه برای من همیشه در ذهنم ماندگار شد. 
آن روز به درون کوچه رفتم اما  مانند تابستان دیگر صدای مردم در کوچه و خیابان به گوش نمی رسید وسکوت آرامبخشی آنجا را فرا گرفته بود و دلیل آن سرمایی شدید و خشکی بود که آنجا را فرا گرفته بود.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشاء پاییز نگارش پایه یازدهم-درس اول

انشا باران صفحه 20 کتاب نگارش پایه دهم

انشا گذر رودخانه صفحه 21 کتاب نگارش نهم

انشا ازاد صفحه 20 کتاب نگارش هشتم

انشا حیاط مدرسه صفحه 20 کتاب نگارش هفتم

انشا با موضوع زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

انشا با موضوع دیدن یک شکار چی از دریچه ی چشم یک آهو

ها ,خانه ,های ,، ,آسمان ,دریاچه ,که در ,خانه ها ,خانه های ,صفحه ۲۳ ,تصویر نویسی ,جواب تصویر نویسی ,طبیعت تصویر نویسی ,انشا طبیعت تصویر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرنیا سادات علویون گل من گلی وبلاگ شخصی مازیار تقی زاده . هر چی که بخوای قهوينه وبلاگ علیرضا بدر دنیای شیرین ریاضی دختر آسمانی با خاطرات گذشته