انشا تصویر نویسی پایه هفتم صفحه ۲۳ روستا و طبیعت - ۲ انشا
انشای آزاد با موضوع تصویر نویسی پایه هفتم صفحه ۲۳ کتاب مهارت های نوشتاری
انشا تصویر نویسی پایه هفتم صفحه ۲۳ روستا و طبیعت - انشا شماره ۱ :
مقدمه : اکثر مردم روستاهای ایران با کار کردن روی زمین های کشاورزی کسب درآمد می کنند . در روستا زن و مرد در کار کشاورزی به همدیگر کمک می کنند .
متن انشا :
مردم روستایی خانه هایشان را با سنگ و خشت در دل طبیعت می سازند . پنجره های خانه های روستایی از هر طرف رو به طبیعت زیبا باز می شود و هوای پاکیزه طبیعت داخل خانه های روستایی جریان پیدا می کند .
از پنجره ی خانه ها مناظر شگفت انگیز طبیعت شامل کوه ، درخت و کشتزارها قابل دیدن است . در روستاها اثری از ترافیک و آلودگی هوا نیست و مردم هوای پاک را تنفس می کنند .
مردها در روستا روی زمین های کشاورزی کار می کنند و زن ها نیز به مردها در کارشان کمک می کنند . مردها با بیل زمین را شخم می زنند و آن را برای بذر پاشیدن آماده می کنند و زن ها هم ، بذرها را پخش می کنند و در مواقع مناسب زمین های کشاورزی را با استفاده از سطل های دسته دار آبیاری می کنند . بعد از روییدن محصولات زن ها به مردها در برداشت محصول کمک می کنند .
انشا تصویر نویسی پایه هفتم صفحه ۲۳ روستا و طبیعت - انشا شماره ۲ :
یکی از دوستانم که از فامیل های ما نیز می شد ما را به خانه شان در روستایی دعوت کرد و ما از شهر به آن سمت راه افتادیم و شب هنگام به آنجا رسیدیم؛ در آن روستا خانه ها در کنار یکدیگر بر روی دامنه ی کوه قرار گرفته بودند و زمین های کشاورزی آن ها نیز در نزدیکی خانه هایشان قرار داشت.
صبح هنگام همزمان با طلوع آفتاب ما با صدای خروس های آن ها از خواب بلند شدیم و به داخل حیاط و به زیر آفتاب رفتیم و صبحانه ی خود را با نان و شیر محلی و تازه میل کردیم.
پس از آن پدر دوستم به سر زمین های کشاورزی شان رفت که در آنجا سبزی و گندم کاشته شده بود و بعضی از زمین هایشان هم خالی بود که پدر منی با پدر دوستم مشغول به آماده سازی آن زمین برای کاشت یک محصول دیگر کردند و سپس بذر ها را به من و دوستم دادند تا در آن زمین بپاشیم.
مادر من و دوستم با همدیگر مشغول به چیدن سبزی های تازه و رسیده شده بودند و آن روز در آن روستا و آن هوای پاک و سالم به من خیلی خوش می گذشت.
پس از آن دوستم من را به حیاط پشتی خانه شان برد که در آنجا مرغ، خروس، گاو، بز و گوسفند نگهداری می کردند و دوستم مشغول به دوشیدن شیر گاو آنجا شد تا بعدا با آن بتوانند شیر، دوغ، ماست و کره های خوشمزه با آن درست کنندو میل کنند.
من در آن روز چیز های زیادی یاد گرفتم مثلا این که آرامشی و لذتی که در زندگی کردن در روستا وجود دارد هرگز نمی تواند در شهر وجود داشته باشد و یا شاید در آینده بیشتر مردم از زندگی کردن در شهر خسته شوند و به زندگی زیبا در روستا ها پناه ببرند.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.
درباره این سایت