پایه هشتم صفحه۶۲ طعم لبوی داغ در یک روز برفی
مقدمه:بعضی از لحظات و خاطرات زندگی را باید قاب گرفت و به دیوار زد تا برای همیشه جلوی چشمانت باشد و هر بار با دیدنش سرمست شوی و غرق خاطرات خوب شوی. اما آیا می شود طعم بعضی چیزها را قاب گرفت؟! یا برای همیشه آن را در ذهن ثبت کرد؟
تنه انشاء:برف که می بارد در وجود همه، شور و شوقی وصف ناشدنی به وجود می آید. همه شاد می شوند و برای لمس برف های نرم و سفید و بازی و ساختن آدم برفی یا قدم زدن در آن فرش سفید له له می زنند.
آن موقع که صورتت از سرما و شادی گلگون شد و دست هایت از سرما ذوق ذوق می کند تنها خوردن چیزی داغ که سرمای تنت را تبدیل به گرمای مطبوع و مطلوب کند، خوشبختی ات را در آن لحظه کامل می کند. چیزی مانند لبوی داغ که سرخی اش از چند فرسنگی دلت را آب می کند
و بزاقت به ترشح وامی دارد و آن شیرینی بی مانند که همه در کنار هم تبدیل می شود به خاطره ایی زیبا که در دفتر زندگیت ثبت می شود. طعم لبوی داغ آن هم در یک روز برفی نه وصف شدنی است و نه رد شدنی است. آن لحظه را تنها باید با گوشت و استخوان خود لمس کنی.
وقتی طعم دلنشین در رگ و پی ات جا خوش کرد آنوقت بهانه ایی می شود برای برف بازی، می شود یکی از لذت های زندگی یا که شاید یکی از طعم های خوش زندگی.
نتیجه گیری:ما باید خودمان برای ثبت خاطرات خوب زندگیمان تلاش کنیم. به جستجوی آن برویم و تک تک آن را تجربه کنیم. شاید در لابه لای انبوه اتفاق های روزمره تنها یک طعم یا یک عطر دلنشین، آن روزت را تبدیل به یک خاطره ی خوب کند. از لحظه های کوچک زندگی هم نگذرید. شاید همان اتفاق کوچک تبدیل به یک خاطره ی شیرین بزرگ زندگیت شود.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.
درباره این سایت