انشا صفحه ۴۲ کتاب نگارش هفتم کلاغ با استفاده از روش طبقه بندی کردن موضوع مقدمه تنه بدنه نتیجه گیری متنی با یکی از موضوع های زیر بنویسید
انشا در مورد کلاغ با طبقه بندی
انشا درباره کلاغ روش طبقه بندی کردن موضوع
مقدمه : ذهنت را که از روز مرگی هایت آزاد کنی چشم هایت را که ببندی و تنها گوش فرادهی صداهای متفاوتی می شنوی ! گاهی باید در مورد صداها عمیق تفکر کنی صدایی مانند صدای غار غار کلاغ .
بدنه : کدام آتشی جانش را سوزانده که این چنین سوخته و سیاه شده است؟ شاید آتش تهمت هایی که بر او زده اند یا ضرب المثل هایی که ساخته اند. کدام کلاغی را دیده اید که خبرچینی کند؟ چرا کلاغ را به عنوان خبرچین می شناسند؟ چرا میگویند کلاغه خبر آورده؟ مگر کلاغ خبرنگار است؟ البته که نه! چرا میگویند یک کلغ چهل کلاغ؟ کدام کلاغی را دیده اید که خبر را آن گونه که صحت ندارد بازگو کند؟ چرا به کلاغ ها تهمت ی میزنیم؟ مگر کلاغ ها چیزی به غیر از یک قالب صابون ی خواهند؟ آن را هم برای این میخواهند که بال هایشان را برق بیندازند! چرا های سیری ناپذیر اطراف خود را نمی بینیم؟ از مظلومیت کلاغ چه بگویم که صدها بچه کلاغ قربانی تیر و کمان پسر بچه های بازیگوش شده اند. گاهی برخی انسان ها که به حیوانات یا پرندگان علاقه دارند، آنها را به عنوان حیوان خانگی نگه می دارند مثلا مرغ عشق ، طوطی یا قاری! اما تا بعه حال شنیده اید که کلغ حیوان خانگی باشد؟ مگر کلاغ چه گناهی مرتکب شده است؟ چرا اغلب از صدای کلاغ بیزاریم؟ چرا اگر هنگام صبح با صدای غار غار کلاغ از خواب برخیزیم چند حرف رکیک به آن میزنیم اما اگر با صدای بلبل یا مثلا قناری بیدار شویم قربان صدقه اش میرویم!
نتیجه : حقیقت این است که هیچ کس حیوانی از کلاغ ها بابت غارغارشان هنگام ورود شکارچی به جنگل تشکر نکرد. هیچ انسانی از کلاغ ها به خاطر غار غار و آواز روزمرۀ شان تشکر نکرد. بله! در دنیای ما زیاد که باشی زیادی میشوی!
انشا در مورد کلاغ با طبقه بندی
مقدمه : همه ما حیوانی را می شناسیم که که در ادبیاتمان از سیاهی یادش میکنیم و به شومی و نحسی میشناسیمش و در عین حال باهوش ترین میدانیمش! کلاغ!
بند ۱ : کلاغ ها موجودات عجیبی اند! میگویند هر قار قار آنها معنای خاصی دارد و تنها خودشان میفهمند که چه میگویند! بعضی صدا‌هایشان هشدار است بعضی تقلید صدا و بعضی ارتباط برقرار کردن با دوستانشان ! کلاغ بخاطر عمر طولانی ای که دارد نقش پررنگی در ادبیات ما ایفا کرده است.
بند ۲ : اما بعضی ها کلاغ را نماد شومی میدانند و اعتقاد بر این دارند که هرکس صبح هنگام بیدار شدن صدای کلاغ را بشنود، مرگش نزدیک است. شیطان پرستان معتقدند کلاغ چشمان شیطان است . اما با این همه کلاغ ها باهوش ترین پرندگان اند . مثلا در افسانه ها گفته شده که انسان‌ها تشییع جنازه و دفن را از کلاغ ها آموخته اند! بر خلاف ایران در هر کشور کلاغ سمبل یک چیز است در چین نماد حق شناسی از والدین در یونان نماد خورشیدی و در ژاپن پیک الهی است.
بند ۳ : کلاغ در داستان ها بیشتر اسطوره هوش‌و فراست است اما در بیشتر داستان ها دیده ایم که برای مثال زدن حرص و طمع از کلاغ مایه می گذراند. کنایه های بسیاری هستند که با کلمه زاغ یا همان کلاغ ساخته شده اند. مثلا زاغ دل یعنی سیاه دل یا زاغ طبع یعنی زشت خویی یا زاغ چهر یعنی سیاه روی!
نتیجه گیری : کلاغ بودن کار هر کسی نیست ! چون یک انسان نمی تواند هم شوم باشد هم عاقل‌ هم نحس باشد هم با فراست ! کلاغ بودن دل بی کران می خواهد که بتوانی پا بگذاری روی همه چیز و سفر کنی به هر کجا که می خواهی ! به ناکجا‌اباد ! کلاغ بودن کار هر کسی نیست!
انشا در مورد کلاغ با مقدمه و نتیجه گیری
مقدمه : گاهی بی توجه به اطرافمان ساز خودمان را کوک میکنیم و حواسمان نیست که چقدر اطراف و محیط بر ما تاثیر می گذارندو این تاثیرات در حرف ها و ضرب المثل هایمان پیداست. یکی از موجوداتی که شاید اگر به مهم بودنش فکر کنیم خنده مان بگیرد کلاغ است.
بدنه : کلاغ! نمیدانم ظالم خطابش کنم هنگامی که پس از سپیده دم خواب را از چشمانم با قارقارش می د یا مظلوم خطابش کنم زمانی که تمام خطاهای انسانی را به پایش نوشتند و صدایش را گوش خراش تلقی کردند.
وقتی از ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ استفاده کردیم فکر نکردیم که آخر کدام کلاغی یک کلاغ چهل کلاغ کرده! وقتی خبرچینی رابه کلاغ مانند کردیم یک لحظه فکر نکردیم که آخر کدام کلاغ خبرچینی می کند؟
زمانی که کلاغ را به عنوان یک موجود شوم یاد کردیم از خود پرسیدیم مگر کلاغ چه گناهی مرتکب شده است؟
تبعیض نژادی و نژاد پرستی و تبعیض بین سفید پوست و سیاه پوست را نهی میکنیم اما کلاغ را به خاطر بال های سیاهی که دارد به شومی یاد میکنیم؟
چرا تنها انصاف و مروت را نثار انسان ها میکنیم؟ مگر کلاغ جان ندارد و آفریده خداوند نیست؟
چرا هرموقع صدای کلاغ را می شنویم عصبی می شویم؟ کلاغ هم پرنده ای است مانند بلبل و قناری! پس چرا از صدایش لذت نمی بریم؟ صدایش بد است؟ خب مگر صدای تمام خواننده های دنیا که موسیقی های شان را گوش میکنیم خوب است؟
گاهی اوقات با خود فکر میکنم شاید چون صدای کلاغ را هرروز می شنویم برای مان جذابیت ندارد. مانند بلبل نیست که از برایش راهی باغ و گلستان شویم و مثل قناری هم نیست که برای داشتنش نیاز به هزینه کردن باشد. کلاغ راحت به دست می آید و این عادت انسان است که ارزش آنچه را آسان به دست می آورد نمی داند.
نتیجه : برو کلاغ! به دوردست ها برو! آنقدر دور شو که انسان ها دل شان برای صدایت تنگ شود. آخر میدانی در بین انسان ها برای عزیز بودن یا باید دور شوی یا در گورشوی!
انشا با موضوع کلاغ برای پایه هفتم
مقدمه : در اطراف ما انسانها صداهای مختلفی وجود دارد که بعضی از آنان دلنشین و برخی گوش خراش هستند.
بعضی از صداها حاصل فعالیت انسان ها و عامل برخی دیگر جانوران هستند ، بعضی آنقدر بلند هستند که گو ش انسان قادر به شنیدن آنها نیست مانند صدای مورچه،و صداهای دیگر کمی آرامتر ، یکی از صداهایی که با گوش اغلب انسانها آشناست صدای قار قار کلاغ است .
بدنه : شیرین تراز خواب صبحگاهی آنگاه که خنکای نسیم موهایت را نوازش می کندو شبنم عشق گو نه هایت را می شوید سراغ داری ؟
حال اگر کسی یا چیزی چنین لذتی را از تو بگیرد چه می کنی؟اگر صدایی رو یاهایت را تبدیل به بیداری کند چه؟صدایی مانند قار قار کلاغ.
در صبحگاههای بهار و تابستان وقتی شب با خود عهد می بندی که فردا تا ساعت ۱۲ ظهر خوابی و بیخیال زندگی می شوی در ساعت ۷ صبح صدای قار قار کلاغهای مزاحم که در بین شاخ و برگ در ختان در حال جست و خیز هستند مزخرفترین صدای دنیاست .و لحظه ای که این صداها را می شنوی بدترین حس و حال را خواهی داشتذ. حس خواب آلودگی همراه با نفرت کریبانت را می گیرد از طرفی دوست داری سنگی برداری و بر سر کلاغها بکوبی یا گربه شوی و به جانشان بیفتی و یا محکم گلویشان را بگیری و مکنقار شان را به هم بدوزی اما افسوس که خواب رهایت نمی کند و حتی گاهی نمیتوانی برخیزی و پنجره اتاقت را ببندی تا شاید کمتر این صدای نا به هنجار را بشنوی و چنین لحظه ای به یاد آن شعرد وران کودکی می افتی کلاغه میگه قار قار مامانش میگه زهر مار و با خود میگویی زهر مار ، کوفت و از پهلویی به پهلوی دیگر می چرخی اما نه کلاغها بیخیال نمی شوند با خود می گویی ساعت ۷ صبح چه حوصله ای دارند ؟اینقدر قار قار می کنند بالش را روی گوشت می گذاری و فشار می دهی اما نه این صدا قرار نیست قطع شود . حسی که در این لحظه داری شاید شبیه حس شخصی باشد که بستنی قیفی اش قبل از بلعیده شدن پخش زمین می شود نه بستنی مقصر است نه خود شخص و نه فروشنده و شخص نمیداند از دست چه کسی عصبانی باشد.
نتیجه گیری : شاید صدای نا به هنجار کلاغ به خاطر تکراری بودنش نا به هنجار است و اگر کلاغ هم مانند بلبل صدایش خیلی کم شنیده می شد آنگاه صدایش اینقدر مزخرف و گوش خراش نبود . هیچکس از کلاغها به خاطر آواز روزانه شان تشکر نمی کند بله زیاد که باشی ، زیادی میشوی.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشاء پاییز نگارش پایه یازدهم-درس اول

انشا باران صفحه 20 کتاب نگارش پایه دهم

انشا گذر رودخانه صفحه 21 کتاب نگارش نهم

انشا ازاد صفحه 20 کتاب نگارش هشتم

انشا حیاط مدرسه صفحه 20 کتاب نگارش هفتم

انشا با موضوع زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

انشا با موضوع دیدن یک شکار چی از دریچه ی چشم یک آهو

کلاغ ,ها ,صدای ,قار ,هم ,انشا ,کلاغ را ,کلاغ ها ,را به ,قار قار ,انسان ها ,کردن موضوع مقدمه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اندکي صبر سحر نزديک است... دانلود فایل های کمیاب filemanager ataeiha این راه من بود پلدختر نیوز مطالب اینترنتی نوشته هاي يک دانشجو خرید جزوات و فایل های دانشگاهی SolidWorks