انشا صفحه ۱۲۲ کتاب نگارش دهم ضرب المثل شاهنامه آخرش خوشه گسترش مثل نویسی درباره درمورد
شاهنامه آخرش خوشه
انشا ضرب المثل شاهنامه آخرش خوشه
مقدمه:هر فردی از تولد خود، تا زمان افرادی را میبیند که از آنها خوششان می آید ولی من از خودم فقط خوشم میاد چون من سمیه کوچولم، چون خیلی کوچولو ام.
بند اول:یک روز منیژه آمد خانه مان میگفت: بچه های من خیلی زرنگ و درس میخوانند، با خودم گفتم: پس چرا بچه های من اینطور نیستند؟ چرا بچه های من قرآن حفظ نمیکنند و درس نمیخوانند؟
بند دوم:روز دیگری سکینه به خانه ما مهاجرت کرد، یعنی خانه ما اتاق های زیادی دارد و بسیار مدرن و جذاب است، سکینه زنی بود پَلَشت و بسیار بسیار ریخت و پاش می کرد.
بند سوم:روز دیگری کلثوم از خانه بیرون رفت و به دنبال کفشی برای بچه هایش میگشت که گشت ارشاد او را به دلیل بدحجابی بودنش گرفت
بند چهارم:فردای آن سه روز حبیبه دچار مریضی شدید شد و به دکتر مراجعه کرد، دکتر وی را نسخه ای نمود، به داروخانه رفت و پدرش را دید که منتظر کسی است، از پدرش پرسید منتظر چه کسی هستی؟ پدر جواب داد: منتظر مرگم
بند پنجم:روزی فردی به سمت خانه مجتهدی حرکت کرد، به خانه او که رسید درب را با کلیدی که در جیبش بود به صدا در آورد، یارو خانه نبود، مجدد تا ۴ بار این کار را تکرار کرد و دیگر خسته شد و به خانه رفت
نتیجه گیری:شاهنامه سر و ته ندارد و شاعر هرچیزی به ذهنش رسیده نوشته است، پس ما نیابد درگیر کلمات و جمله بندی های متعدد باشیم، بلکه فقط و فقط باید بنویسم، آنقدر بنویسیم تا بمیریم.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشاء پاییز نگارش پایه یازدهم-درس اول

انشا باران صفحه 20 کتاب نگارش پایه دهم

انشا گذر رودخانه صفحه 21 کتاب نگارش نهم

انشا ازاد صفحه 20 کتاب نگارش هشتم

انشا حیاط مدرسه صفحه 20 کتاب نگارش هفتم

انشا با موضوع زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

انشا با موضوع دیدن یک شکار چی از دریچه ی چشم یک آهو

خانه ,های ,شاهنامه ,بند ,آخرش ,بچه ,شاهنامه آخرش ,آخرش خوشه ,های من ,ضرب المثل ,بچه های

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

architect-man tamirbo تولیدی فلاسک چای 20765629 دانلود کتاب مطالب اینترنتی پاییـــزِ پُر رَنگــ...! پیام قلم عرفان و شعر مطالب اینترنتی