انشا صفحه ۸۱ کتاب نگارش هشتم اگر معلم نگارش بودید جانشین سازی طنز ادبی موضوع انشاء درباره درمورد کلاس پایه هشتم
انشا اگر معلم نگارش بودید
انشا درباره اگر معلم نگارش بودید
انشا درباره اگر معلم نگارش بودم کتاب نگارش هشتم
مقدمه
اگر من معلم بودم، معلمی می شدم که اجبار در کارش نبود. به جای گذراندن وقت برای خواندن کتاب، درس زندگی می دادم. چون درس رندگی است که به درد ادم ها می خورد. درس زندگی است که روزی جایی پیش کسی به کار می اید.
بدنه
مثلا اداب معاشرت که خود به تنهایی بیشتر از نیمی از سنگینی وزن این درس را بر عهده دارد.
همین که بدانی چگونه با دیگران، صرف نظر از وضعیت مالی و این بحث های پیش افتاده صحبت کنی و رفتاری درست داشته باشی، بزرگترین چیز است.
همین که بتوانی محبت و مهربانی را با یک لبخند هدیه کنی و تخم مهر را در دل هرکس بکای،
همین که بتوانی دوست خوبی باشی و یا پدر و مادر خوب، همین که قدر دان زحمات همه باشی و از هیچکس انتظار نا بجا نداشته باشی و به چیزی که داری قانع باشی ولی دست از رسیدن به هدفت نکشی،
هیمن که سرت در کار خودت باشد و در زندگی مردم سرک نکشی و دخالت نکنی و اینکه ادم ها را از روی ظاهر قضاوت نکنی، بزرگترین و موثر ترین چیزی است که یک معلم می تواند تدریس کند.
نتیجه گیری
اگر معلم بودم، در کنار ورق زدن بیهوده کتابها کمی به تدریس زندگی می پرداختم تا ادمها اینگونه نباشد؛ و ان موقع زندگی بهتری بود و لبخند بر لبها بود حتی اگر از ته دل نبود بالاخره لحظه ای شادی از دلها گذر می کرد.
انشا اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم
مقدمه
ن و القلم و ما یسطرون قسم به قلم و آنچه مینویسد. به نام خداوندی که به قلم سوگند یاد کرد.
بند اول
من اگر معلم نگارش بودم قبل ازهرچیزی به دانش آموزان دانستن ارزش قلم را می آموختم زیرا با قلم می توان کارهای بزرگی انجام داد که چه بسا از عهده ابزارهای پیچیده بر نمی آید.
بند دوم
من اگر معلم نگارش بودم از دانش آموزانم میخواستم درباره حقیقت بنویسند. درباره وجدان ٬ انسانیت و شرف بنویسند. درباره کودکان یتیم سرزمین های جنگ زده بنویسند. درباره نوعروس غلطیده به خون در سرزمین فلسطین بنویسند. میخواستم از مسلمان نماهای روزگار بنویسند که چگونه لکه ننگ بر نام اسلام نهاده اند و برای رسیدن به مقاصد شوم شان از نام اسلام استفاده کرده اندمیخواستم از غیرمسلمان های مسلمان بنویسند که چگونه انسانیت را به رخ مسلمان نماها کشیده اند.
بند سوم
من اگر معلم نگارش بودم از بچه ها میخواستم در موردگناه بنویسند و اینکه گناهکارکیست؟ درباره کسانی که سرای آخرت را قربانی چندروز زندگی دنیوی می کنند بنویسند و اینکه آیا چنین افرادی چیزی به نام شرف و انسانیت می شناسند؟ آیا حرص و طمع شان پایانی دارد؟
بند نتیجه
به امیدآنکه دنیا به سمت عدالت پیش برود و ظالمان و جباران به راه راست هدایت شوند. و یگانه حاکم دنیا زمین را بر زیر گام هایش لمس کند.
انشا جانشین سازی اگر معلم نگارش بودید
مقدمه
معلمی شغل شغلی که عشق میخواهد و چیزی جز شکیبایی و صبر و مهربانی و محبت نمی طلبد به طوری که بدون این ویژگیها تحمل این شغل بسیار سخت و به نوعی دیگر غیر ممکن است.
تنه انشا
اگر معلم ریاضی و یا معلم علوم باشی هر یک از دروس به نوبه خود سختی ها و ویژگی های مخصوص خود را دارد و معلمین عزیز این رشته ها دارای مهارت های مخصوص به آن رشته می باشند ولی اگر من معلم نگارش بودم به دانش آموزان خودم موضوع آزاد را تعیین می کردم تا ذهنشان پرواز کند و تخیلات شان را با فرود بر روی ورقه کاغذ بنویسند و موضوع مورد علاقه خودشان را بر تکه کاغذ سفیدی پیاده سازی کنند یا برای این دانشآموزان موضوع طبیعت را انتخاب میکردند تا قدر اهمیت طبیعت را بدانند و از آن درست استفاده کنند و به آن آسیبی نرساند یا میگفتم که درباره خانواده های تان بنویسید که کمی بیشتر قطره خانواده را بدانند و به آنها اهمیت دهند و با تمرکز تمام حرکات خانواده را بررسی کنند و از تک تک دقایق حضور در پیش خانواده خود لذت ببرندیا به دانش آموزانم موضوع خداوند را تعیین می کردم تا درباره خداوند بنویسند و نعمت های بیکران خداوند را بر روی کاغذ ترسیم کنند و قدر لحظات زندگی و قدر داشتن خداوند متعال و بزرگ را بدانند زنگنه آرش زنگی متفاوت و تازه خواهد بود و در هر جلسه چالشهای جدیدی ایجاد خواهم کرد تا هر بار و در هر زنگ در هفته کلاس نگارش کلاس رنگ و بوی تازه بگیرد و دانش آموزان با شوق و ذوق منتظر زنگ نگارش باشند.
اگر من معلم نگارش بودم دانشآموزان قطعه ای از یک کتاب را هر جلسه می خواندم تا آنها را مشتاق به ادامه دادن این کتاب و خرید کتاب و فرهنگ ندن کتاب را در کلاس رواج میدادم یا هر روز قطعه ای از کتابی میخواندم تا با آن کتاب آشنا شوند یا به دانش آموزان میگفتم که خاطرات روزانه خودشان را بنویسند تا با نوشتن ذهنشان باز شود و قدرت تخیل شان افزایش پیدا کند و یا با خواندن این خاطرات در آینده یاد کلاس نگارش بیفتند و خاطرات بد و خاطرات خوب شان را یادآور شوند و از گذشته درس بگیرند تا دیگر این اشتباهات را تکرار نکنند.
نتیجه گیری
همانطور که در بالا مشاهده می کنید معلم بودن اصلا کار راحت و آسان نیست و چالش های جدی را می طلبد و بسیار شغل پر زحمتی است معلمین نگارش با غم های دانش آموزان غمگین می شوند و با لبخند هایشان خوشحال میشوند و در کلاس یک خانواده را تشکیل میدهند که پایه های فرهنگ جامعه در آن کلاس تشکیل می شود حال ما با این ها هم باید تدرس کینم باید درس زندگی و عشق را نیز تدریس کنید این است که پیش از اینکه شغل را سخت میکند و قبول این مسئولیت بزرگ را داشوارتر.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.
درباره این سایت